تکرار تاریخ

صفحه اصلی

ایمیل مطالب پروفایل مدیر چهار هزار شهید پشتیبانی

حزب الله
اسراییل
لبنان
رهبر
حزب الله سایبری
اقا
سید حسن نصرالله
سردارسلیمانی
حزب الله عراق
شهید
مغنیه
سوریه
حزب الله لبنان
امریکا
عراق

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 33
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 34
بازدید ماه : 228
بازدید کل : 44386
تعداد مطالب : 528
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

          تکرار تاریخ

نویسنده : سرباز ولایت

موضوع : <-CategoryName->


 تکرار تاریخ 
معلم تاریخمان میگفت:
که امیرالمومنین (ع) جنگ را در صفین برده بود ...
در دقیقه 90 برخی شعار تعامل و اعتدال سر دادند و اصلا یادشان رفت معاویه همان فرزند هند جگرخوار است !!!
علی (ع) را به پای میز "مذاکره" کشاندند !!!
و جنگ برده اش را ناتمام گذاشتند !!!
هر چه علی (ع) گفت "مذاکره" خدعه دشمن است، اینها میخواهند جنگ باخته را دوباره ببرند ...
کسی گوش نکرد !!
تازه حاضر نشدند ابن عباس و حتی مالک را که نماینده علی (ع) بود به مذاکره بفرستند !!!
گفتند مالک جنگ طلب، خشن و غیر منعطف است !!!
بلاخره پایشان را در یک کفش کردند که حتما باید ابوموسی اشعری !!! برای مذاکره برود ...
علی (ع) گفت من به ابوموسی مطمئن نیستم...
آنها گفتند شما بدبین هستی. ابوموسی خوب و انقلابی ست !!!
علی (ع) گفت: من به نتیجه این مذاکرات خوشبین نیستم. شما به هدفی که ازین مذاکرات دارید نمیرسید. 
گفتند در مذاکرات خوشبینی و بدبینی معنا ندارد !!!
علی (ع) گفت باشد ... مذاکره کنید، این هم تجربه ای میشود برای مردم ... که بفهمند به ترسوها و آنها که پای مقاومت ندارند نباید اعتماد کرد ...
مذاکره ابوموسی و عمر و عاص شروع شد
تا مدتها متن مذاکرات محرمانه بود !!!
علی (ع) مالک را فرستاد تا به ابوموسی بگوید ما پشتیبان توایم، مبادا به عمرو عاص اعتماد کنی، او شیطان بزرگ است...
ابوموسی ابرو در هم کشید و به مالک گفت: 
شما توهم توطئه دارید !!! عمروعاص مودب و باهوش است. 
اگر او به من قولی دهد به او اعتماد میکنم !!!
روز اعلام نتیجه مذاکرات حکمیت فرا رسید
در مذاکرات محرمانه البته به طور شفاهی تعهد کرده بودند که هر دو نفرشان ، 
علی (ع) و معاویه را عزل کنند و امر را به رای عمومی بگذارند.
در مسجد عمروعاص اول به ابوموسی تعارف زد. گفت تو بزرگ مایی !!!!
ابوموسی خندید و بالای منبر رفت 
 
و گفت: چنانکه این انگشتر را از دست در می آورم علی ع را از خلافت عزل میکنم !!!! بعد پایین آمد و با لبخند به عمروعاص بفرما زد
عمروعاص بالا رفت و گفت چنانچه این انگشتر را از دست در میآورم علی ع را خلع و چنانچه دوباره این انگشتر را به دست میکنم معاویه را نصب مینمایم !!!
ابوموسی خشکش زده بود ...فایده ای هم نداشت ... خود کرده را تدبیر نیست .... 
 
اما علی (ع) از همان ابتدا خوشبین نبود ...
چون دشمن شناس بود ...
.اینچنین بود که معاویه جنگ باخته نظامی را تبدیل به پیروزی سیاسی کرد......
باشد که از تاریخ پند گیریم.ا
.
 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





 

شنبه 21 شهريور 1394

 

مطالب گذشته

·

وحدت ارسال در : 1396/08/01 01:00

·

داعش نیوز ارسال در : 1396/08/01 01:57

·

سپاه پاسداران ارسال در : 1396/08/01 01:55

·

برجام ک خدمتی نکرد ارسال در : 1396/07/30 01:02

·

عکس یادگاری... ارسال در : 1396/01/27 02:28

·

فوعه و کفریا ارسال در : 1396/01/27 02:24

·

#كفريا #الفوعه ارسال در : 1396/01/27 02:23

·

فوعه و كفريا... ارسال در : 1396/01/27 02:21

·

آیت‌الله شاه‌آبادی خطاب به رئیسی ارسال در : 1396/01/27 02:19




به وب سایت بصیرت خوش آمدید. در اینجا قراره بی بصیرت ها با بصیرت شوند و با بصیرت ها ،بیشتر ؛نکند که بی بصیرت باشیم!!! ((بلاهایی که بر ملتها وارد میشود،در بسیاری از موارد در اثر بی بصیرتی است)) امام خامنه ای